نویسنده :محمد جواد صادقی مجد




 

فطری بودن عدالت خواهی

خداوند در قرآن می فرماید: ما آشنایی با خوبی ها و بدی ها را به طور فطری در نهاد انسان قرار داده ایم: «فالهمها فجورها و تقواها» (شمس: هشت)
عدالت از چیزهایی است که انسان فطرتاً آن را دوست دارد و به همین دلیل حتّی ستمگران، ظلم خود را توجیه می کنند و سعی دارند کار خود را عادلانه جلوه دهند.
در همه جوامع اگر کسی برای تحقق بخشیدن به عدالت پیش روی ستمگران ایستادگی کند، مورد تحسین است و این نیست مگر به خاطر اینکه حمایت از عدل و مبارزه با ظلم، خواسته ی عقلی، طبیعی و فطری هر انسانی است.
وجود قوانین عادلانه شرط لازم برای اجرای عدالت در جامعه است. شاید کمتر حکومتی باشد که از حق و عدالت سخن نگوید و خود را حامی حقوق و مصالح جامعه نداند. انگیزه ی عدالت خواهی فطری است و در اسلام، هم مساوات و هم برابری از ریشه های عمیقی سرچسمه می گیرد؛ که این ریشه ها عبارتند از:
1. تمام عالم هستی زیر نظر خدای حکیم است و در آن هرج و مرجی راه ندارد، و انسان هم که جزیی از این عالم است نمی تواند به دلخواه خود هر کاری را انجام دهد.
2. تمام رفتار و کردار و حتی افکار انسان زیر نظر است و خدای ما همواره شاهد و ناظر همه ی اعمال و افکار ما بوده و همه باید در دادگاه عدل الهی محاکمه شویم.
3. همه از خاک هستیم و عاقبت همه به سوی خاک بر می گردیم و میان ذرات خاک فرقی نیست تا میان من و دیگری فرق باشد.
4. تمام مردم بندگان خدا هستند و دوستی آنها مورد رضای خداست و بهترین مردم خیر خواه ترین آنهاست.
5. هیچ یک از اجزای هستی از مرز و قانون و حقی که آفریدگار برای آنها مقرر داشته است تجاوز نمی کنند.
6. پدر و مادر همه ی ما یکی است.
این تفسیر و تلقی از جهان و انسان که همان جهان بینی الهی است مساعدترین زمینه برای پذیرش عدالت می باشد.

ابزار عدالت

ابزار عدالت در قرآن به شکلی کاملاً روشن تبیین شده است. خداوند متعال در آیه ی بیست و پنج سوره حدید از این ابزار سخن می گوید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع للناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوی عزیز». (حدید: بیست و پنج)
این آیه ی شریفه اصلی ترین ابزار تمامی پیامبران برای ایجاد قسط و عدل را کار فرهنگی، یعنی ایجاد بیّنات و روشنگری به شمار آورده، می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات». آنگاه با توجه به اهمیت قانون عدل، از کتاب و میزان سخن به میان می آورد: «وانزلنا معهم الکتاب و المیزان» و در مرحله ی سوم، از قدرت سلاح و نیروی نظامی با تعبیر «وانزلنا الحدید فیه باس شدید» یاد کرده است.
امام باقر(علیه السلام) با توجه به اهمیت سه عنصر فوق برای ایجاد عدالت می فرماید: «امامی که قرآن، دانش وسلاح نزد اوست از ماست». (طبسی، چشم اندازی به حکومت مهدی، ص 178)
در این روایت، از اجرای عدالت بحث شده است؛ زیرا پیشوایی می تواند به طور کامل قسط و عدل را در جامعه اجرا و جامعه را به سوی کمال رهبری کند که سه نیروی: «دانش»، «قانون» و «قدرت» را داشته باشد و این میسر نمی شود مگر با دانشی که بتوان به وسیله ی آن فرهنگ سازی نمود؛ قانونی که عموم انسان ها آن را گردن نهند و قدرت و اسلحه ای که معاندان و موانع رشد آدمی را با آن از سرراه برداشت.

عدالت، شرط مسؤولیّت

در اسلام، تمام پست های حسّاس به عهده ی افراد عادل است، یعنی کسانی که به صلاحیت و پاکی معروف باشند. از قاضی تا شاهد همه باید در هر مرحله ای که هستند عادلانه بگویند و بنویسند. در نماز جمعه و جماعت امام باید عادل باشد. مرجع تقلید و رهبر جامعه و مسؤول بیت المال باید عادل باشد.
مسؤولان و کلیدداران نظام باید عدالت پیشه باشند تا مردم نیز با رغبت عدالت را بپذیرند. بنابراین اسلام اهمیّت خاصّی به عدالت داده و آن را در تار و پودجامعه و درمسائل حقوقی و اجتماعی و خانوادگی و اقتصادی شرط اساسی دانسته است.

حاکم عادل

در اسلام یکی از ملاک های عدالت ورزی، گماشتن فردی عادل به عنوان حاکم جامعه است که بین خود و مردم به عدالت رفتار کند. چنانچه خداوند می فرماید: «ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار و ما لکم من دون الله من اولیاء ثم لاتنصرون»؛ (هود: صد و سیزده): به کسانی که ستم کرده اند، متمایل نشوید که آتش (دوزخ) به شما می رسد و در برابر خداوند برای شما یاورانی نخواهد بود و سرانجام یاری نخواهید شد.
بدون شک، در صورتی می توان از جامعه و حکومتی انتظار حرکت به سوی عدالت را داشت، که امام و حاکم آن جامعه، خود در مسیر عدالت باشد و در زندگی فردی و اجتماعی عدالت را پیشه خود سازد. از این رو، می بینیم که قرآن کریم با تکیه بر همین اصل، مأموریت اجرای عدالت را از رهبری آن خواستار می شود: «فلذلک فادع و استقم کما امرت و لا تتبع اهواء هم و قل امنت بما انزل الله من کتاب و امرت لاعدل بینکم الله ربنا و ربکم لنا اعمالنا و لکم اعمالکم لا حجه بیننا و بینکم الله یجمع بیننا و الیه المصیر»(شوری: پانزده ). در همین راستاست که خداوند به پیامبرش فرمان می دهد که مأموریت خود را این چنین اعلام کند. «قل امر ربی بالقسط و اقیموا وجوهکم عند کل مسجد و ادعوه مخلصین له الدین کما بداکم تعودون» (اعراف: بیست و نه). البته این مسأله مختص به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نبوده و بلکه دستور کار همه ی رسولان الهی در زمینه سازی برای ایجاد قسط و عدل بوده است. «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط و انزلنا الحدید فیه باس شدید و منافع اللناس و لیعلم الله من ینصره و رسله بالغیب ان الله قوی عزیز» (حدید: بیست وپنج) به ویژه آنجا که مسأله حکومت و رهبری یک ملت در میان باشد. درست به همین جهت است که داوود پیامبر(علیه السلام) با خطابی قاطع، مأمور اجرای عدالت در میان مردم می شود: «یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض فاحکم بین الناس بالحق و لا تتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله ان الذین یضلون عن سبیل الله عذاب شدید بما نسوا یوم الحساب». (ص: بیست و شش)
در واقع، پایداری حکومت منوط به عدل و دوری از ظلم است. («الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم»، بحار ج هفتاد و دو، ص سیصد و سی و یک)

جامعه ی عدل پذیر

تحقق عدالت علاوه بر عنصر عدالتِ حاکم، به جامعه ای نیازمند است که عدالت محور باشد و روابط اجتماعی و تعاملات افراد با یکدیگر بر همین اساس یعنی عدل و احسان باشد.
قرآن کریم به عنوان یک کتاب جامع که در برگیرنده ی همه ی آنچه که بشر بدان نیاز دارد می باشد، به این امر اساسی توجه کرده، می فرماید: «ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و عن الفحشا و المنکر و البغی یعظکم لعلکم تذکرون». (نحل: نود)
در اینکه عدل فحشا و منکر و ستم چیست و چرا جامعه دچار چنین ناهنجاری هایی می شود، متخصصان امور و آگاهان آسیب های اجتماعی براین باورند که عناصر اضطراب، ترس، فقر، و حرص؛ آدمی را به ناهنجاری های اجتماعی می کشاند و در نقطه ی مقابل، سه عنصر امنیت، ظرفیت و استغنا، حاصل روابط عادلانه و محسنانه می باشد. به همین جهت، قرآن به زیبایی با توجه به نکات پیش گفته، با طرح خدامحوری و عبودیت راه حل و برون رفت از این معضل را ارائه می دهد: «... و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احسانا و ذی القربی و الیتامی و المساکین و قولوا للناس حسنا و اقیموا الصلاه و آتوا الزکاه ثم تولیتم الا قلیلا منکم و انتم معرضون»(بقره: هشتاد و سه) و لذا قرآن کریم عبودیت به معنای بندگی کردن، کنترل محرک ها و نظارت بر حرکت ها را می خواهد؛ زیرا عبودیت برانگیزه های طبیعی و غریزی و جمعی اثر می گذارد و عادت ها را کنترل کرده و عادت ها و کارهای تازه ای را پایه گذاری می کند.
برای دستیابی جامعه به عدالت، نیاز به سه عنصر «امنیت»، «ظرفیت» و «استغنا» می باشد و این عناصر جز از راه عبودیت و بندگی فراهم نمی شود.
پیامبران الهی در مأموریت آسمانی خود، همواره خواهان اقامه ی عدل در جهان و در بین همه ی انسان ها بوده اند و می خواستند مردم را طوری تربیت کنند که آنان خود قسط و عدل را به پا دارند، نه آنکه به زور و قدرت حاکم به عدالت تن دهند: «لیقوم الناس بالقسط»، در آخر این آیه شریفه فرمود: «لیقوم الناس بالقسط» و نفرمود: لیقام الناس بالقسط.
فعل «یقوم» به صورت معلوم به کار رفته، یعنی با آگاهی و اراده و اختیار، قسط و عدالت را اقامه کنند، نه فعل مجهول «یقام» به این معنی که آنها را به پا دارند؛ زیرا فرق است بین این که حاکمی خود عادل باشد و بخواهد در حکومت او عدل اجرا شود و به کسی ستم نگردد؛ و آنکه مردم در جامعه، از نظرکمالات و درک عقلانی به جایی برسند که خود اقامه ی عدل نمایند.
الگوی یاد شده، عالی ترین و پیشرفته ترین مدل نظام عدالت محور است که بر عنصر آگاهی و آزادی جامعه تکیه دارد؛ آن هم، جامعه ای که از نقطه ی عبودیت عبور کرده و در فضای بندگی سیر می کند.

کارگزار عدل گستر

یکی از نیازهای تمامی حرکت های اصلاحی برای برقراری عدالت در جامعه، افزون بر حاکم عادل و جامعه ی عدل پذیر، تربیت افراد کارآمد و مجریان و کارگزاران عدالت محور است. نبود چنین افرادی بسیاری از حرکت های عدالت خواهانه را با شکست مواجه ساخته است.
قرآن گاهی برنامه هایش را مستقیم طرح و در موردش گفت و گو می کند و گاهی غیر مستقیم و در قالب داستان و بیان تمثیل مقصود خود را بیان می کند: «لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب ما کان حدیثا یفتری و لکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل کل شیء و هدی و رحمه لقوم یومنون»(یوسف: صدو یازده). در داستان حضرت موسی(علیه السلام) به اهمیت یاران کارآمد و نیروهای توانمند در کنار رهبری اشاره شده است (آیات: بیست و نه تا سی و چهار سوره ی طه). موسی از خدا می خواهد که وزیری برای او از خانواده اش قرار دهد: «واجعل لی وزیرا من اهلی»(طه: بیست ونه)؛ چون برای اجرای مأموریتش، پشتوانه ی محکمی می خواهد: «اشدد به ازری»؛ (طه: سی و یک) آن هم برای تعمیم فرهنگ ذکر و تسبیح در جامعه: «کی نسبحک کثیرا و نذکرک کثیرا». (طه: سی و سه تا سی و چهار)
در آیه ی سی و پنج سوره ی فرقان، به شکل واضح تری به این مهم پرداخته شده است: «ولقد آتینا موسی الکتاب و جعلنا معه اخاه هارون وزیرا» (فرقان: سی و پنج)، که خدا برای انجام مأموریت فرهنگی، دو قدرت به موسی عطا می کند: یکی کتاب (یعنی آیین زندگی) و دیگری پشتوانه ی محکمی چون هارون وزیر، و در پی فراهم شدن این دو عنصر، حالا نوبت اجرای مأموریت است: «فقلنا اذهبا الی القوم الذین کذبوا بآیاتنا فدمرناهم تدمیرا»(فرقان: سی و شش)، کما اینکه در خواست حضرت عیسی(علیه السلام) از حواریون برای یاریش در مسیر خدا نیز مؤید این مطلب است: «فلما احس عیسی منهم الکفرقال من انصاری الی الله قال الحواریون نخن انصارالله امنا بالله و اشهد بانا مسلمون» (آل عمران: پنجاه و دو) علاوه بر قرآن، در سیره ی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیه السلام) نیز شواهد بسیاری در اهمیت نیروسازی قبل از هرگونه کار اصلاحی می توان مشاهده کرد.

قرآن و عدالت اقتصادی

اصل بنیادین «عدالت» به عنوان رکن اساسی و هدف والای قرآنی، اصلی است که هیچ مسلمانی نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد و برای زنده کردن آن نکوشد و مردم را در جهت طلب آن و قیام برای آن آگاه نسازد. بنابراین نه تنها گفتن، نوشتن، طلب عدالت و ایجاد آگاهی در مردم درباره ی آن بلکه شناساندن دو عامل ویرانگر بنیادهای عدالت، یعنی تکاثر وفقر و مبارزه با آن دو، و جانبداری قاطع از تعدیل مالکیت ها و توزیع عادلانه ی امکانات و ثروت در میان مردم از اصول ایجاد عدالت اقتصادی در اسلام به شمار می رود و از سوی دیگر نظارت بر بازارها و نرخ ها و جلوگیری از تورم و احتکار و نفی ستم های اقتصادی، به منظور تحقق عدالت و بازگشت به دین خدا، یک تکلیف شرعی می باشد.
از مهم ترین نشانه های صلاح در میان عالمان، عمل کردن به پیمان الهی است؛ همان پیمانی که خداوند از آنان خواسته است تا با ستم و ظلم ها بستیزند و با بیداد های مالی و اقتصادی مقابله نمایند و دربرابر تفاوت های فاحش و داشتن های بسیار و نداشتن های سقوط آور و شقاوت بار برآشوبند و برای براندازی اوضاع ضد عدالت قیام کنند: «ان لا یقاروا علی کظه ظالم و لاسغب مظلوم»(نهج البلاغه خطبه ی شقشقیه). از دیدگاه امیرمؤمنان اصلاحات جز در سایه ی عدالت در حق ملت امکان پذیر نیست.

نگاه قرآن به ثروت

ممکن است کسی بپندارد که قرآن اساساً ثروت را مطرود و به عنوان یک امر پلید می شناسد اما جواب این است که قرآن مال و ثروت را تحقیر نکرده، قرآن با هدف قراردادن ثروت، و این که انسان فدای ثروت شود مخالف است به عبارت دیگر اینکه انسان پول را به خاطر خود پول و برای ذخیره کردن بخواهد مخالف است: «یا ایها الذین امنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله و الذین یکنزون الذهب و الفضه و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشر هم بعذاب الیم» (توبه: سی وچهار) آیاتی وجود دارد که نقش پول را در فاسد کردن شخصیت انسانی بیان می کنند و به همین دلیل، ثروت پرستی از دیدگاه قرآن کریم مطرود می باشد: «ان الانسان لیطغی، ان راه استغنی» (علق: 6-7) و «ولا تطع کل حلاف مهین، هماز مشاء بنمیم... ان کان ذا مال و بنین...» (قلم: 10-15) و «زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطره من الذهب و الفضه و الخیل المسومه» (آل عمران: چهارده) قرآن ثروت را در کمال صراحت به عنوان «خیر» نامیده است. «کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیه للوالدین و الاقربین» (بقره: صدو هشتاد) و دفاع از مال را در حکم جهاد؛ و کشته ی این راه را شهید تلقی کرده است و برای مال برانسان حقوقی تعریف کرده است.
تاریخ جوامع اسلامی اغلب گواه مغفول ماندن مفهوم عدالت و راندن آن را حوزه های مهم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی به حوزه های اخلاقی و فردی بوده است و ستم پیشگان همواره سعی داشته اند که این معیار و ملاک اساسی جامعه ی اسلامی را از درون تهی کرده و صبغه ی اجتماعی و سیاسی آن را زدوده و آن را تنها در حوزه های بی خطر اخلاقی و کلامی و مباحث پیچیده ای مانند منازعات مستمر کلامی عدلیه و غیر عدلیه و مباحث عدل الهی منحصر نمایند. این در حالی است که اصل عدالت در اسلام تا آنجا اهمیت دارد که حتی برخی معتقدند که این مفهوم و از جمله اصل عدالت جامعه ی اسلامی را میتوان به عنوان معیار و میزانی برای نقاهت و استنباط های فقهی استفاده کرد به تعبیر دیگر «اصل عدالت» از مقیاس های اسلام است که باید دید چه چیزی بر آن منطبق می شود. عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات، و این نیست که آنچه دین گفته است عدل باشد، بلکه آنچه عدل است دین می گوید؛ به تعبیردیگر، عدل حاکم براحکام است نه تابع احکام. اصل عدالت اجتماعی با همه ی اهمیت آن، غالباً در فقه مورد غفلت واقع شده است و این در حالی است که از آیاتی چون «... وبالوالدین احسانا اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف ولا تنهرهما و قل لهما قولا کریما» (اسراء: بیست و سه» و «یا ایها الذین امنوا اوفوا بالعقود...» (مائده: یک) عموماتی در فقه به دست آمده است، ولی با وجود تأکیدهای فراوان در قرآن کریم بر مسأله عدالت در جامعه اسلامی، حتی یک قاعده و اصل عام از آن استنباط نشده و این مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی شده است.

استقرار عدالت، اصلی ترین هدف انبیا

قرآن برای انبیا مسؤولیت هایی را بیان فرموده که انجام آنها از سوی انبیا و مردم، به استقرار عدالت اجتماعی در جامعه منتهی می گردد همچون:
1. دعوت مردم به بندگی خدا و اجتناب ازطاغوت ها
«ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت» (نحل: 36): بندگی خدا کنید و از طاغوت دوری بجویید.
2. انذار و تبشیر
«انا ارسلناک بالحق بشیرا و نذیرا »(بقره: 119): ما تو را به حق فرستادیم تا مردم را از مفاسد گناه و عذاب آخرت بترسانی و به وعده های الهی بشارت دهی.
3. تعلیم و تربیت
«یزکیهم و یعلمهم» (جمعه: 2): پیامبر را برای مردم فرستاد تا هم مردم را تربیت کند و هم به آنان مطالب مورد نیاز را بیاموزد.
4. مبارزه با خرافات و موهومات
«و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم»(اعراف: 157): پیامبر سنگینی ها و غل و رنجیرهایی را که برمردم نهاده شده برمی دارد و آنان را آزاد می سازد.
5. رسوا کردن راه های انحرافی و رهبران گمراه
«و لتستبین سبیل المجرمین»(انعام: 55): انبیا آمده اند تا افشاگر راه مجرمان باشند و دیگران را از آن بر حذر دارند.
6. تشکیل جامعه ای که مردم در آن به عدل قیام کنند و در روابط خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با دوست و دشمن رفتاری عادلانه داشته باشند.
هدف انبیا آن بوده است که ایمان به خدا و معاد را چنان در مردم زنده کنند و چنان اخلاق و طرز تفکر الهی را در تار و پود فرد و جامعه نفوذ دهند که خود مردم به عدالت برخیزند و جامعه ی عادلانه تشکیل دهند. قرآن می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط» (حدید: 25):«ما پیامبران را با در دست داشتن دلایل روشن و کتاب آسمانی و معیار سنجش حق و باطل، برای مردم فرستادیم تا مردم در پرتو این رهبران و قوانین آسمانی، به عدل قیام کنند».
و از آنجا که جامعه ی عادل، هم به قدرت معنوی نیاز دارد و هم به قدرت مادی، در آیه ی یاد شده به هر دو قدرت اشاره شده است، «بیّنات؛ کتاب و میزان» هریک، قدرت و پشتوانه ی معنوی برای استقرار عدل است و جمله ی «وانزلنا الحدید» که در دنباله ی آیه آمده است به قدرت مادّی اشاره می کند تا متخلّفان بدانند که هرگاه لجاجت و کارشکنی کنند با قدرت با آنان مقابله خواهد شد.

عدالت در خانواده

عدالت در خانواده همواره از بزرگترها یعنی پدر و مادر نشأت گرفته و برای فرزندان از سن نوجوانی به بعد که بسیار سریع نسبت به مسائل پیرامون خود واکنش نشان می دهند، بسیار پر اهمیت می باشد. این وظیفه ی پدر و مادر است که بتوانند مهرو محبت را صحیح و مساوی مابین فرزندان خود چه پسر و چه دختر تقسیم نمایند و آنقدر در این میان حساب شده و مدبرانه عمل نمایند که هرگز هیچ کدام از فرزندان تأثیر منفی نگیرند.
این عمل باعث می شود که فرزندان برای عدالت اجتماعی نیز خود را آماده نمایند تا بتوانند در آینده ای نه چندان دور از بدو ورود به اجتماع، خود را برای یکسانی و یکرنگی با آحاد بشر آماده سازند.

نقش نظام تعلیم و تربیت در عدالت گستری در جامعه اسلامی

عدالت یکی از اساسی ترین نکات مهم در نهاد آموزش و پرورش است. در اینجاست که اگر عدالت با معنای واقعی در قلب و مغز دانش آموزان قرار نگیرد، سبب می شود که بی عدالتی در اجتماع رشد نموده و باعث ویرانی آن گردد؛ و از میان این دانش آموزان افراد تبهکار و افرادی که حتی با عمل خود جامعه را به نابودی کشیده و باعث تباه شدن جامعه می گردند ظهور کنند.
از دیگر سو هر گاه معنا و مفهوم عدالت به معنای واقعی در مغز و قلب دانش آموزان قرار گیرد؛ موجب گسترش مساوات و یکپارچگی عموم مردم می شود و این باعث ترقی دانش آموزان و طی مدارج شده و موجبات رشد و شکوفایی جامعه می گردد و موجب پیشرفت های چشمگیر و در نهایت باعث سرافرازی جامعه می شود.
در هرنظامی، معلمی یکی از مشاغل کلیدی و اساسی می باشد. تفهیم کردن عدالت در جامعه پایه و ریشه اش از فکر و منش معلم بر می خیزد. معلم بایستی دانش آموزان را با یک چشم نگاه کرده و این عمل او باعث می شود که هریک از دانش آموزان که آینده سازان جامعه نیز هستند از دوران کودکی با معنی و مفهوم عدالت و طریقه ی اجرای آن آشنا شوند. عدالت و طریقه ی عمل کردن به آن بین دانش آموزان کار بسیارمؤثر و ثمربخشی است.

پی آمد استقرار عدالت در جامعه اسلامی

استقرار عدالت در جامعه باعث شکوفایی استعدادها و بهره وری صحیح از امکانات و نعمت های الهی و آرامش روحی جامعه است. استقرار عدالت افراد و گروه های جامعه را به یکدیگر پیوند می دهد و در میان آنان تفاهم و همگرایی برقرار می کند؛ و از سوی دیگر از بروز اختلاف ها و تبعیض های ناروا جلوگیری می کند. عدالت در میان مردم و مدیریت سیاسی تفاهم و همدلی به وجود می آورد.
استقرار عدالت از تجمع و تکاثر سرمایه ها و بروز بیکاری و فقر و ناهنجاری در قشر عظیمی از مردم جلوگیری کرده و موجب اعتلای فرهنگی و بالندگی و رشد فکری می شود.
اختلاف نابجای طبقاتی، بیکاری، فقر، فرهنگ منحط و تبعیض در بهداشت، درمان، فناوری، دانش و تعلیم و تربیت از بی عدالتی های اجتماعی نشأت می گیرد. از هنگام اجتماعی شدن زندگی انسان، بیشترین ناهنجاریها، تلخ کامی ها، تبعیض ها وتفاوت ها از بی عدالتی دامن گیر جامعه شده است.
برای اداره ی یک دستگاه یا جامعه یا گروه یا تشکیلات، نظم واحدی لازم است و گرنه آن دستگاه از هم می پاشد. این جهان، از زمین گرفته تا آسمان و پدیده های آن دارای نظام واحدی است که برپایه عدالت استوار گردیده است حتی در نظام تشریع باید عدالت باشد تا امکان حیات برای انسان ها فراهم آید، منظور ازنظام واحد این است که چه عالم را یک واحد بدانیم که دارای اجزا خواهد بود و چه عالم را متعدد بدانیم، نمی توان عدالت و وحدت نظام را انکار کرد.
هدف های حکیمانه در خلقت جهان و انسان در جریان است به گونه ای که هیچ چیز، نابجا و خالی از حکمت و فایده آفریده نشده است. نظام موجود، نظام احسن و اکمل است و جهان به عدل و به حق برپاست؛ نظام عالم براساس اسباب و مسبباتی برقرار شده است که هر نتیجه ای را از مسبّب مخصوص آن؛ باید انتظار داشت. در این نظام، قضا و قدر الهی هر موجود را تنها از مجرای علت خاص خودش به وجود می آورد.
در آیه ی «والسماء رفعها ووضع المیزان» (الرحمن: هفت) منظور از «میزان» قانون تکوینی و دستور تشریعی است؛ چرا که همه، وسیله ی سنجش اند. درست است که «میزان» در لغت به معنی ترازو و وسیله ی وزن کردن سنگینی اجسام است. اما مسلماً میزانی که در این آیه، بعد از ذکر آفرینش آسمان به آن اشاره شده مفهوم گسترده ای دارد که هر وسیله ی سنجش و همه ی قوانین تکوین و تشریع را فرا می گیرد، نه فقط وسیله سنجش وزن اجناس.
در برخی تفاسیر «میزان» به معنی «قرآن»، «عدل»، «شریعت» و همچین «ترازو» تفسیر شده است؛ اما در حقیقت هر کدام از آنها تنها اشاره ای به مصداقی از این مفهوم گسترده ی عدالت نموده اند.

آسیب شناسی عدالت

معمولاً دو عامل مهم برای انحراف از مرز عدالت وجود دارد که قرآن به هر دو عامل توجه نموده است. اولین عامل انحراف، حبّ ذات و علاقه ها و روابط است، که قرآن در این باره می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا کونوا قوامین بالقسط شهداء الله ولو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین ان یکن غنیا او فقیرا فالله اولی بهما فلا تتبعوا الهوی ان تعدلوا وان تلووا او تعرضوا فان الله کان بما تعملون خبیرا» (نساء: 135): ای کسانی که ایمان آورده اید کاملاً به عدالت قیام کنید و گواهی های شما فقط برای خدا باشد گر چه به زیان خود شما یا والدین و بستگان تمام شود و مسأله فقیر بودن یا غنی بودن در گواهی دادن شما اثر نکند زیرا خدا سزاوارتر است به اینکه از آنها حمایت کند.
یعنی مسؤولیت شما فقط دفاع از حق است، بدون هیچ گونه ملاحظه ی خانوادگی یا اقتصادی.
دومین عامل برای اینکه انسان در خط عدالت حرکت نکند مسأله ناراحتی هایی است که انسان از فردی و یا گروهی می بیند و در این زمینه نیز قرآن می فرماید :«یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین الله شهداء بالقسط و لا یجرمنکم شنان قوم علی الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی و اتقوا الله ان الله خبیر بما تعملون»(مائده: هشت): ای کسانی که ایمان آورده اید هدف شما قیام خالصانه و گواهی عادلانه باشد، دشمنی شدید سبب انحراف شما از مرز عدالت نشود و به عدالت رفتار کنید که به تقوی نزدیکتر است.
قرآن عامل دیگری را نیز از عوامل انحراف در عدالت معرفی می کند که همان مسأله رشوه است. در این زمینه قرآن می فرماید: «ولا تاکلوا اموالکم بینکم بالباطل و تدلوا بها الی الحکام لتاکلوا فریقا من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون». (بقره: 88)
منبع: گروهی از نویسندگان، مجموعه مقالات مسابقات بین المللی قرآن کریم- جلد سوم، انتشارات اسوه، چاپ اول، (1387).